بهاربهار، تا این لحظه: 10 سال و 6 ماه و 30 روز سن داره

بهار عمرم

اولین تجربه ی بهارم در بازینو

94/3/28 :سلام به روی ماهت عزیزم(یکسال و هشت ماهگی) بالاخره دیروز چارتایی رفتیم بازینو و به وعده ام عمل کردم خیلی خوش گذشت به خصوص به شما نازنینم یه هواپیمایی بود که میشد همه باهم سوار بشیم هیچی دیگه سوار شدن همانا و مامانی ترسیدنش همان ،همون اول زنگ اضطراری رو زدیم و پیاده شدیم شما هم دیدی من ترسیدم میخواستی گریه کنی(پیش خودمون بمونه مامان خیلی ترسوست)داداشی هم حرصش دراومده بود و میگفت آخه این ترس داره. قربون دخترم که از همه ی بازیها خوشت اومده بود همین که میشستی میگفتی: روشن کن ببخشید عکس ها هیچ کیفیت نداره اما عیب نداره یادگاریه مامانی کارت این بود که همه جای وسایلو دست کاری کنی هرچی دکمه... قربون داد...
28 خرداد 1394

21 ماهگی (صحبت کردن بهارم)

قربون حرف زدن دختربلبل زبونم 94/3/17 (20 ماهگی کامل و یک هفتگی) فدای دخترم بشم با این زبون شیرینش‌‌ چقدر جگر صحبت میکنی نازنینم کافیه یکی زنگ بزنه اول میگی کیه (با فتحه ی یا)مامانی همچین با لهجه حرف میزنی انگار ترکی میگی البته بعضیا میکند اشتهاردی صحبت میکنی(آخه بابای بابابزرگ اشتهاردی بوده خدابیامرزتش). هرچی میبینی میگی:این چیه ؟(با فتحه ی یا) عزیزم تو کلمات همه ی حروف* ر * رو * ی* تلفظ میکنی مثل:سیام (سلام) پیمانه(پروانه) مهیای(مهیار) بیو(برو)........ هر چی نگاه میکنی میگی :دیدی دیدی با هرچی سریع بلند میشی برای رقصیدن حتی یک نانای گفتن ،حاضر و آماده ای گلم . هنوز داری شیر خشک میخوری...
17 خرداد 1394
1
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به بهار عمرم می باشد